دلنوشته هایم...

آغوش گرم پدر

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۶ ب.ظ

از عاشورا بیشتر از یک اربعین گذشت اما...



محرم خوانسار93


"ولی رقیه دیگه پدر نداشت،عمو عباس هم نبود که بغلش کنن
فقط مجبور بود پابرهنه رو تیغ ها و سنگای بیابونا با موها و دامن سوخته فرار کنه
خوابش میومد اما دیگه نه بابا حسین بود نه عمو عباس که سرشو بذاره رو شونه هاشون بخوابه

عمه زینبم که دستاش بسته بود1 "


1:نظر یکی از دوستان در مورد این تصویر

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۸
سید احمد شفعتی

نظرات  (۱)

۰۳ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۳ ایمان نبی
سید جون عزاداریت قبول
ماه ربیع هم مبارکت باشه
پاسخ:
منون ایمان جان
بر شماهم مبارک باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی